سطر چهارم

 

چه بگویم با تو؟  

که هنوزت هوس یار دگر می باشد.. 

 

وای چه می گویم یار!؟  

تو مگر می دانی عاشقی یعنی چه؟

 

کاش می فهمیدی  

همه شب هایی که در آغوش یکی دختر ناز

 

تا سحر سر کردی

 

همسرت کنج محنت کده تاریکش

 

دیده بر راه تو داشت

 

دخترت کنج اتاقی تاریک

 

شانه بر موی عروسک می زد  

 

و برایش می گفت: 

دخترم غصه نخور زود می آید بابا  

 

و تو اما تا صبح

 

گفتی و خندیدی

 

و لبت با لب آن دختر ناز

 

تا سحر گرم هوس بازی بود

 

ننگ بر تو ای مرد! 

 

که حریم حرم عشق فراموشت شد 

 

و شکستی دل یک عاشق را.. 

 

ننگ بر تو ای مرد .. !!